۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

اگر ما هم در مقابل دستگیری جنابان موسوی و کروبی سکوت کنیم سرنوشت امام موسی صدر انتظار آنها خواهد بود

نزدیک به سی و سه سال از ناپدید شدن و احتمال قریب به یقین شهادت امام موسی صدر می گذرد। کسی که هویت مردم لبنان را به آنان بازگرداند। کسی که آنقدر که به مردم لبنان خدمت کرد که بین آنها امام موسی صدر لقب گرفت। اما مشکل اینجاست که برای داشتن یک رهبر مردمی تنها نام نیکو داشتن کافی نیست। همه ما باید به رهبران معنوی و مردمی خودمان احترام بگذاریم حتی اگر با تمامی نظراتشان موافق نیستیم و به آنها انتقاد داریم। جناب میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی و همسرانشان کسانی هستند که پایه جنبش سبز را بنانهادند। پروراندند و به اینجا رساندند। اگر ما هم در مقابل زندانی شدن آنان سکوت کنیم مطمئن باشید گرگ هایی هستند که آنها را بدرند و به زودی شاهد ناپدید شدن آنها خواهیم بود। پس بیایید همه با هم نه تنها سه شنبه ها بلکه هرطور که می توانیم پیام و اعتراض خود را به دستگیری این عزیزان به تمامی مسئولین و مراجع تقلید اعلام کنیم। مطمئنا با تحت فشار قرار دادن وجدان های خاموش مسئولین و سران نظام جرات هرگونه دست درازی به عزیزانمان را از آنان سلب می کنیم। نامه و تماس با دفاتر مراجع و تمامی کسانی که دستی در این نظام دروغ دارند را فراموش نکنید.

۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

آهای؟ آزادی!

آهای آزادی! اگر روزی به سرزمین من رسیدی، در قالب پیرمردی سیاه پوش با ریش سپید و عبای سیاه با لهجه‌ای غریب و فرهنگی عرب و چشمهایی سرد و ترسناک نیا. برای‌مان از مرگ نگو. به گورستان نرو، گورستان پایان است، نباید آغاز باشد. این بار توی دهان هیچ کس نزن، وعده‌ی توخالی نده، نفت را بر سر سفره‌ها نیار، نان‌مان را بر سر سفره‌های‌مان باقی بگذار. از آب و برق مجانی نگو. از تلاش انسانی بگو، از سازندگی و آبادانی بگو. از تعهد کور نگو، از تخصص و دانش و شور بگو. آی آزادی! اگر روزی به سرزمین من رسیدی، با شادی بیا. با چادر سیاه و تحجر و ریش نیا، با مارش نظامی و جنگ نیا، با آواز و موسیقی و رنگ بیا. با تفنگ‌های بزرگ در دست کودکان کوچک نیا، با گل و بوسه و کتاب بیا. از تقوا و جنگ و شهادت نگو، از انسانیت و صلح و شهامت بگو. برای‌مان از زندگی بگو، از پنجره‌های باز بگو، دل‌های ما را با نسیم آشتی بده، با دوستی و عشق آشنای‌مان کن. به ما بیاموز که چگونه زندگی کنیم، چگونه مردن را به وقت خود خواهیم آموخت. به ما شأن انسان بودن را بیاموز، به خدا ”خود” خواهیم رسید. آی آزادی، اگر به سرزمین من رسیدی، بر قلب‌های عاشق ما قدم بگذار، مهرت را در دل‌های ما بیفکن تا آزادگی در درون ما بجوشد و تو را با هیچ چیز دیگری تاخت نزنیم. با هر نفس یادمان بماند که تو از نفس عزیزتری! بدانیم که آزادی یک نعمت نیست، یک مسولیت است. به ما بیاموز که داشتن و نگهداشتن تو سخت است! ما را با خودت آشنا کن، ما از تو چیز زیادی نمی‌دانیم. ما فقط نامت را زمزمه کرده‌ایم. ما به وسعت یک تاریخ از تو محروم مانده‌ایم. ای نادیده‌ترین! اگر آمدی با نشانی بیا که تو را بشناسیم. هان! آی آزادی، اگر به سرزمین ما آمدی، با آگاهی بیا. تا بر دروازه‌های این شهر تو را با شمشیر گردن نزنیم، تا در حافظه‌ی کند تاریخ نگذاریم که تو را از ما بدزدند، تا تو را با بی‌بندوباری و هیچ بدل دیگری اشتباه نگیریم. آخر می‌دانی؟ بهای قدم‌های تو بر این خاک خون‌های خوب‌ترین فرزندان این سرزمین بوده است. بهای تو سنگین‌ترین بهای دنیاست. پس این بار با آگاهی بیا. با آگاهی. با آگاهی.
نویسنده: نامعلوم

۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

پیشنهاد بزرگ برای جنبش سبز برای مقابله با موتورسوارها تنها با یک عکس

لطفا تصویر رو ببینید. خودش گویای همه چیزه. مواد لازم: دو تا دونه میخ، یه انبردست، چسب قطره ای و چسب دوقلو


نحوه اجرا: ته میخ ها رو به وسیله انبردست بشکنید و هر کدوم رو به شکل L در بیارید. میخ را از مرکز داخل هم قرار بدید و یک قطره چسب قطره ای بینشون بچکونید. بعدش به اندازه یک عدس چسب دوقلو بینشون بریزید تا کاملا سفت بشه. این میخ ها اونقدر باید سفت باشه که فقط تحمل یک بار زمین خوردن رو داشته باشه. وقتی روی زمین می افته در هر صورت یکی از میخ ها به سمت بالا قرار می گیره.

بهترین روش مقابله با موتورسوارهای مزدور همینه و به راحتی قابل دسترسی می باشد.

۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه

پیشنهاد تغییر نوع برخورد جنبش سبز با حکومت در صورت دستگیری رهبران جنبش

عزیزان جنبش سبز به هوش باشید که حکومت در یک چنین زمان هایی که بسیار آشفته است و ضربه بدی از معترضین خورده است همیشه به دنبال خبرسازی و لجن پراکنی است। طبق تجربه های سال گذشته اینبار هم قصد دارند با اخباری در مورد دستگیری رهبران جنبش و یا موارد دیگر افکار عمومی را از خبر اصلی که شکست سنگین حکومت در تهدید و ارعاب مردم بوده است، منحرف نماید।। با این حال برای خنثی سازی این پروژه ها باید به صورت از پیش تعیین شده برنامه های مربوط به برخورد جنبش سبز با حکومت را مد نظر قرار داد। به شخصه پیشنهاد می کنم که این اقدام ارتباطی با تظاهرات و تحسن نداشته باشد چرا که اینکار نیاز به فراخوان و تبلیغات زیادی دارند و حکومت نیز به وسیله مزدوران خود اقدام به دستگیری و سرکوب معترضان می نماید।

پیشنهاد می کنم که سری جدید اعتراضات را به صورت مخفیانه و با تشکیل گروه های مطمئن چند نفره دنبال کنیم. لطفا نظرات خود را در مورد این پیشنهاد در بخش نظرات اعلام کنید.

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

امروز بزرگترین وظیفه جنبش سبز اطلاع رسانی و روشنگری خارج از اینترنت است

همه عزیزان ودوستانی که 25 بهمن به خیابان های محل تظاهرات در شهرهای مختلف کشور مراجعه کردند و اقدام به تظاهرات نمودند شاهد وحشیگری های نیروهای حکومتی بودند و دیدیند که مزدوران حکومتی با مردمی که برای راهپیمایی مسالمت آمیز به خیابان ها آمده بودند برخورد کردند. باز هم جوانان این کشور را به خاک و خون کشیدند و بسیاری را زندانی کردند. اما امروز می بینیم که با یک فرار رو به جلو اقدام به بسیجی کردن کسانی می کنندکه خود کشته اند و درخواست محاکمه تظاهرکنندکان و سران فتنه را می کنند.
وظیفه جنبش سبز است که از هم اکنون اقدام به اطلاع رسانی و روشنگری خارج از فضای اینترنت برای کسانی که به اینترنت دسترسی ندارند بنماید تا با این کار جلوی لجن پراکنی ها و دروغ پردازی های حکومتیان را بگیریم. مطمئنا قطع اینترنت و پارازیت گسترده بر روی کانال های ماهواره نشانگر ترس و وحشت حکومت از اطلاع رسانی مردم هستند.

۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

هزینه ها: برای رسیدن به آزادی و دموکراسی واقعی چرا و چقدر باید هزینه کرد؟

گفتاری کوتاه در مورد هزینه های که مردم ایران تاکنون پرداخته اند.

سال گذشته با یکی ازدوستانم برای خرید موبایل به مرکز شهر رفتم. دوستن یک موبایل با قیمت 200 هزار تومن خرید و من برای اینکه هزینه کمتری کرده باشم یک گوشی معمولی با قیمت 130 هزار تومان خریدم. الان یکسال از آن روز می گذره. دوست من هنوز همون گوشی بدون مشکل و موردی رو دست می گیره اما من طی این یکسال با وجود اینکه در نگهداری گوشیم دقت کرده ام بابت اشکال در باطری دو بار و بابت مشکل شارژ گوشی 3 بار، مجموعا حدود 80 هزار تومان هزینه کرده ام.

مقایسه باشما: بعد از یکسال دوست من با هزینه 200 هزار تومان یک گوشی مناسب دستشه و من با وجود هزینه اولیه 150 هزار تومان یک گوشی نامطمئن و نامناسب که برام تا حالا 230 هزار هزینه برداشته دارم.

در تظاهرات سال گذشته با پیشنهاد جنابان موسوی و کروبی و بسیار از بزرگتریها به صورت مسالمت آمیز و به دور از هرگونه برخوردی به اعتراض پرداختیم. کتک ها خوردیم و کشته ها دادیم و حتی 22 خرداد امسال به خاطر احتمال کشتار از جانب حکومت راهپیمایی را لغو کردیم.

مقایسه با شما: اگر تظاهرات را با شدت و صلابت بیشتری دنبال می کردیم و احتمالا با توجه به برخود حکومت به ضد و خورد می کشاندیم چند نفر از ما و دوستانمان کشته می شدند؟ مطمئنا با آن تعداد معترضین موجود در خیابان ها به پیروزی می رسیدیم. اما حالا با وجود گذشته یک سال و نیم و کشته و زندانی و هزینه های بسیار در ابتدای راه هستیم و به این نتیجه رسیده ایم که باید برخود را با برخورد جواب داد.

"در حالیکه از ابتدای امسال تا حالا به خاطر بی کفایتی و بی مسئولیتی مسئولین نظام جمهوری اسلامی بیش از 4000 نفر تنها به خاطر آلودگی هوا جان خود را از دست داده اند. به این آمار اعدام ها و زندانی های فله ای را اضافه کنید"

دوستان: چقدر برای رسیدن به آزادی باید هزینه کرد؟ آیا کافی نیست؟

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

دوشنبه 25 خرداد 1388 و دوشنبه 25 بهمن 1389

چه تقارن زیبایی! مطمئنا هیچکدام از جوانان بافرهنگ و وطن پرست ایران زمین و تمام کسانی که به نوعی در جریان جنبش های اعتراضی ایران قرار دارند روز 25 خرداد 1388 را از یاد نمی برند. روزی که تفکر و نگرش کل جهان را نسبت به جوانان ایرانی تغییر داد و چهره ای بسیار باتمدن و با فرهنگ با درک و علم بسیار بالا از جوانان ایرانی و جنبش سبز ایران ترسیم کرد. دوشنبه 25 خرداد 1388 روزی بود که جنبش عظیم و یکپارچه جوانان ایرانی شکل گرفت و به جنبش سبز معروف شد جنبشی که شامل یک تفکر، قوم یا قشر خاص نبود بلکه به تمام ایرانیانی تعلق داشت که نگران آینده کشورشان بودند و به دنبال راهی بودند که با کمترین هزینه و بهترین حالت به صورت مسالمت آمیز و قانونی کشورشان را از پرتگاهی که بدان سقوط کرده بود نجات دهند.

یک سال و نیم از آن روز گذشته و ما ماندیم و یاد دوستانی که از دست داده ایم. اشک مادران و آه پدران و تقاضاها و امیدهایی که به ناروا سرکوب شد و حرمت هایی که از ما شکستند. در این یکسال و نیم هر چه توانستند ما را صدا کردند: فتنه گر، آشوبگر، گوساله، بزغاله، خس و خاشاک، میکروب و غیره و غیره. یکی ما را به بازگشت به کشتی نظامی دعوت کرد که دیگر جایی در دریاها ندارد و دیگری ما را ترغیب به خودکشی کرد. چه ها که نکردند و نگفتند.

حال به دوشنبه 25 بهمن 1389 رسیده ایم. تقارن زیباییست!

فریادهایمان تن تمام دیکتاتورهای کشورهای منطقه مان را لرزانده است و همه شان را به ترس انداخته است. راه ما الگوی راه معترضان دیگر کشورها شده و است و شعار ما شعارشان. دیگر کسی سنگ قوم و قشر خاصی را به سینه نمی زند بلکه همگان برای میهن و کشورشان فریاد می زنند.

اینک نوبت ماست که در این روز دوباره به پاخواسته و حقوق از دست رفته خودمان را طلب کنیم. ثمر خون نداها و سهراب ها و ترانه ها و اشک مادران را طلب کنیم .

به امید دیدار دوباره :دوشنبه 25 بهمن ماه 1389 خیابان آزادی